مراسم ولادت امام موسی کاظم (ع)
بمناسبت ولادت امام موسی کاظم (ع) مراسم محفل انس با قرآن با حضور اعضای کانون صراط ، خانه نور و هیئت ابوالفضل (ع) جمعه 1391/10/1 بعد از نماز مغرب و عشاء ساعت 19 با اجرای برنامه های متنوع فرهنگی و مولودی خوانی در منزل آزاده سرافراز صادق اروانه برگزار گردید.
چرا نام سرزمین ما راایرانگذاشتند؟
هزاران سال پیش ، یکی از قبایل ودسته های بزرگ بشری کـه امروزه به نژاد « هند – اروپایی » و بـه قول مورخان فرانسوی « اریایی» شهرت دارند ، مردمی شجاع ، با هوش و سپید پوست بودند . ایـن قوم براثر ازدیاد جمعیت وگذشت زمـان ، قسمت بزرگی از آسیا و تمام اروپا را تحت تسلط و اختیار خود در آورد و در آن مناطـق بـه صورت ملت های مختلف ، سکونت گزیدند .
دسته ای از این نـژاد بزرگ « هند – اروپایی » یا «آریایی » ، در تـاریخی نا معلوم ( احتمالاً حـدود 3 هـزارسـال قبل از میلاد مسیح ) از قبیله ی اصلی خود جدا شده و در ناحیه ای از آسیای مرگزی سکونت گزید . مورخان ، این دسته ی جدا شده که بعد ها دو ملت « هند » و« ایرانی » را به وجود آوردند ، نژاد « هند – ایرانی » می خوانند . نژاد « هند- ایرانی » به دو دسته ی بزرگ تقسیم می شود :
1- دسته ی « سکاها » که از چند شعبه ی زورمند تشکیل می شدند . 2- دسته ی « اری » به معنی شجاع و شریف که متمدن تر از دسته ی اول بودند . در اثر تکثیر نفوس و افزایش جمعیت و پس از گذشت سال های نسبتاً طولانی ، دسته ی « اری » خود به دو گروه بزرگ تقسیم شد:
* گروه اول ، پس از عبور از کوه های « هندوکش » ، در دره های « پنجاب » و « سند » مستقر شده و بر قسمتی از اراضی « هندوستان » مسلط شدند و آن جا را « رای ورت » خواندند .
* گروه دوم ، مدتی طولانی بین « سیحون » و « جیحون » باقی ماندند ؛ سپس به تدریج ، نفوذ بر « فلات ایران » را شروع کردند . تاریخ مهاجرت این قوم را حدود 2000 تا 1400 سال قبل از میلاد مسیح می دانند . این قوم به علت این که با هوش تر ، نیرومند تر و جنگجوتراز بومیان بودند ، توانستند در مدت چند قرن ، بر تمام فلات ایران مسلط شده و این سرزمین را تحت سیطره و نفوذ خویش درآورند. این قوم به « آریا » و « آرین » و « آیریا» نامیده شده است . آریایی ها سرزمین خود را « آیران » و یا « آیرین » نامیدند . و همین سرزمین است که بعدها در مأخذ تاریخی و جغرافیایی « قدیم ایرانشهر » ، به معنی « مملکت ایران » به کار رفته است .
منتشر شده در نشریه شماره 19 صراط
زندگی نامـهسـردار شهید پرویز(کـمیـل) ایمانی فرمانده گردان تخریب لشکر 25 کربلا
پرویز (کمیل) ایمانی در سال 1345 در روستای ممشی از روستاهای همجوار کارمزد سوادکوه به دنیا آمد . پدر او (ابراهیم) در شرکت ذغال سنگ البرز کارمی کرد و در کنارآن به کشاورزی و دامداری نیز اشتغال داشت . پرویز پس از پشت سرگذاشتن دوران طفولیت،در سال 53 تحصیلات ابتدایی را درمدرسه روستای ممشی آغاز کرد و سه سال اول تحصیلی را در آن گذراند . با جابجایی خانواده به روستای بالا زیراب سوادکوه سال چهارم و پنجم ابتدایی را در دبستان بالازیـرآب پشت سر گذاشت . ازهمان دوران ابتدایی به حضـور در مسجد و شرکت در جلسات مذهبی و پرچمداری روز عاشورا گرایش داشت. برای گذراندن دوره راهنمایی وارد مدرسه امید زیرآب شد . با شروع نهضت اسلامی مردم ایران درسال57 با پخش اعلامیه ، شعار نویسی دیواری و شرکت در تظاهرات فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد.دورهمتوسطه را در دبیرستان آیت ا... کاشانی سوادکوه آغاز کرد .
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال سوم دبیرستان مشغول تحصیل بود که در سال 60 ترجیح داد درس را رهاکند و عازم جبهه شود . از آن سال به بعد به طور مداوم از طرف بسیج سوادکوه در جبهه ها و مناطق عملیاتی حضور می یافت . کمیل در مهر سال 62 در کامیاران بر اثر اصابت تیر به پایش مجروح شد. و درآذر سال62 به عضویت رسمی سپاه در آمد و در مراسمی به اتفاق سی نفر از رزمندگان عضو لشکر 25 کربلا از دست محسن رضایی فرمانده وقت کل سپاه لباس سپاهی را دریافت وبه تن کرد. از همان زمان به عنوان مربی و مسئول واحد تخریب در گردان تخریب لشکر 25 کربلا مشغول به کار شد. در سال 63 برای گذراندن دوره آموزشی تخصصی فرماندهی در سپاه یکم ثارالله روانه تهران شد. بعداز گذران دوره آموزشی با مدرک فوق دیپلم نظامی در سمت جانشین فرمانده گردان تخریب در عملیات بدر حضور یافت .
در اوایل سال64 با خانم زینب براری در مراسمی بسیار ساده و مذهبی ازدواج کرد. با تولد اولین فرزندش در سال 65 او را مطهره نامید و در بهمن 65 به همراه همسر و فرزندش عازم اهواز شد و پس از اسکان خانواده اش در خانه های سازمانی به مناطق عملیاتی رفت ودر عملیات کربلای 6 شرکت کرد. کمیل در 7 اسفند 66 در منطقه مریوان وصیت نامه ای نوشت ودر آن دیدگاهها و نظرات خود را به روشنی برروی کاغذ آورد. کمیل فرمانده گردان بود و برادرش یارعلی در گردان تحت فرماندهی او به عنوان رزمنده حضور داشت امّا هیچ فرقی بین برادرش و دیگر رزمندگان قایل نبود تواضع و فروتنی او در کنار شجاعت و دلیری در هنگامه نبرد مثال زدنی بود. در عرصه های خطر پیشقدم می شد و حاضر بود خودش را در معرض خطر قرار دهد اما به رزمندگان دیگر آسیبی نرسد. نقل است که روزی در جریان عملیات شناسایی در خط مقدم به هنگام عبور از میدان مین دشمن در نزدیکی کارخانه نمک شهر فاو ، هنگامی که دشمن پس از شناسایی آنان اقدام به شلیک خمپاره کرد، کمیل به سرعت خود را روی مینی که نزدیکی گروه شناسایی قرار داشت و آنها آن را ندیده بودند ، انداخت تا مباد افراد گروه با مین برخورد کنند. وی در طول سالهای حضور مستمر در جبهه وعملیاتها به عنوان یکی از شجاع ترین ، خستگی ناپذیرترین ، دلیرترین و در عین حال متواضع ترین فرماندهان معروف بود. در تیرماه سال65 در عملیات کربلای 1 فرماندهی گردان تخریب را به عهده گرفت و در شورای فرماندهی لشکر 25 کربلا عضویت داشت در سال 66 در عملیات والفجر 10 در حلبچه شیمیایی شد. سپس در آخرین عملیات تهاجمی ایران به نام بیت المقدس 7 در شلمچه ، بیست و چهار ساعت قبل از پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل توسط جمهوری اسلامی شرکت کرد . کمیل در 28 خرداد 67 به هنگام نصب پل ارتباطی بر اثر اصابت ترکش از ناحیه کمر قطع نخاع شد و به دنبال آن با اصابت ترکـش به قسمتی از قلب به شدت مجـروح گـردید ، بلافاصله در بیمارستانی در اهواز بستتری شد . پس از مدتی از اهواز به بیمارستانی در شیراز انتقال یافت . پس از آن هم به بیمارستان بوعلی ساری منقل گردید .
اما سـرانجام در تاریخ 19 تیر67 بر اثـر شدت جراحات به درجـه شـهادت رسید . او در طول مدت حضور در جبهه بیش از 6 بار مـجروح شد. پیکر او در گلزار شـهـدای عبدالحسن زیـرآب سوادکوه به خاک سپرده شد. پس از شهادت کمیل دومین فرزند دختر او متولد شد که نام او را معظمه نهادند.
قسمتی از وصیت نامـه شـهید : پـدرم و مـادرم ! ایـن شما بودید که با اشـکهایتان در مصائب
اهلبیت (ع) مرواریدعـشـق آنها را در حیاتم افکندید و خوشـا به حالتان که هـدیه خـدا را در مواقع لزوم ارزانی داشتید. شما بذرمحبت به خدا و ائمه را در دلم کاشتید .
روحش شاد .
تیهیه و تنظیم : مدیر مسئول نشریه صراط
منتشر شده در نشریه شماره 19 صراط
مـشـاهـیـرروستای کارمزد بزرگ
نگاهی اجمالی به زندگی حضرت آیت ا... ملا محمد صالحی (ره)از علمای بنام سوادکوه
حضرت آیت ا... ملاء محمد صالحی رحمت ا... علیه از شاگردان شیخ الفقها والمجتهدین حضرت آیت ا... شیخ مرتضی انصاریبه سال1241 شمسی در روستای کارمزد در خانواده ای مشهور که نیاکان شان از دانشمندان و عالمان برجسته ای بوده اند به دنیا آمد. از آن جاکه از استعداد و هوش شگفت بهره مند بود بیش از کودگان هم سن و سالش دوره مقدماتی مکتب خانه را گذراند و سپس در دوران نوجوانی به منظور کسب فضیلت و علم وارد حوزه علمیه شد . سپس برای ادامه تحصیلات عالیه ی دینی از ایران مهاجرت کرد و در حوزه ی علمیه نجف اشرف به اندوختن علوم و ارائه اندوخته هایش به طالبین معرفت همّت گماشت . در حوزه ی علمیه نجف اشرف موفق به کسب درجه اجتهاد گردید و پس از سالها اقامت در نجف به خاطرعشق به میهن از نجف به ایران هجرت کرد و در روستای کارمزد که در آن روزگاران کانون نشر علم و اندیشه منطقه سوادکوه بود فعالیت های گسترده و وسیع علمی و مذهبی خود را آغاز کرد و سکونت آیت ا... ملامحمد صالحی منشاء خدمات ارزشمندی در منطقه گردید. آن اندیشمند فرهیخته با همکاری دیگر علما و مشارکت مردم محل اولین مسجد جامع را در روستای کارمزد احداث کرد که به روایتی اولین مسجد ی می باشد که در سوادکوه احداث شد. هنگامی که به وعظ می پرداخت مردم را به حقیقت اندیشی و تزکیه نفس فرا می خواند و ازآنان می خواست که اتحاد و یکدلی را فراموش نکنند. آشنایی با دردهای مردم ، فروتنی ، تقوا ، روشن بینی و دانش فراوان از او شخصیتی دوست داشتنی فراهم ساخته بود آنچه در این مرحله از زندگی این مرجع شیعه بسیار جلوه می کند شدت فروتنی و ساده زیستی اوست به گونه ای که هر چه بر موقعیت اجتماعی و مذهبی اش افزوده می شد یاد خدا نیز در وجودش فزونی می یافت . وی از اخلاقی نیکو ، نفسی کریمه و سخاوتمند بهره مند بود . از نظر همنشینی انسانی خوش محضر و با وقار و پر متانت بود. به سرکشی فقرا و درماندگان و سعی در رفع احتیاجات آنان اهمیت ویژه می داد . در نشر اسلام ناب محمدی تلاشی بی وقفه داشت . مردم منطقه از دانش و تقوای ایشان بهره وافر برده اند و با دایر نمودن کلاس قرآن و آموزش طلاب در حوزه علمیه روستای کارمزد موجب رونق علوم اسلامی در بین نوجوانان و جوانان و مردم منطقه گردیده است. این بزرگوار پس از سالها زندگی پربرکت به دلیل کهولت سن در منطقه سوادکوه دارفانی را وداع گفت . از آنجاییکه آن حضرت علاقه ایی خاص به اهل بیت داشت قبل از ارتحال وصیت نمود تا هفت سال بعد از رحلت ، استخوانهای بدنش را به عراق انتقال داده و در نجف اشرف دفن نمایند. این به آن خاطر بود که برابر قوانین کشور عراق انتقال بدن سالم متوفی به عتبات و عالیات ممنوع و فقط به استخوانهای افراد اجازه ورود و دفن می دادند. بازماندگان پس از 7 سال برای انجام وصیت اش با اجازه حاکم شرع مبادرت به نبش قبر کردند که پس از بیرون آوردن بدن مطهرش ، در کمال شگفتی مشاهده کردند که تمامی بدن ، حتی کفن اش سالم است و روی محاسن او همچون شبنم بهاری ، قطره های زلال آب و جود دارد . با این باور که مرزبانان عراق گفته های آنان را مبنی بر اینکه هفت سال از رحلت این عالم ربانی می گذرد باور خواهند کرد به همراه جنازه رهسپار عراق شدند اما متاسفانه مأمورین مرز عراق واقعیت امر را نپذیرفته و از ورود پیکر پاکش جهت دفن در نجف اشرف ممانت بعمل اوردند . ناچاراً با یکی از علمای منطقه تماس حاصل و آن عالم دانا ضمن سرزنش ممانعت کنندگان ، از جایگاهی که این مجتهد فرهیخته نزد پرورگار دارد قبطه خورده و بیان داشت باید برای این عالم جلیل القدر بنای یاد بود در منطقه احداث گردد تا موجب خیر و برکت باشد . درنهایت پیکر پاک آیت ا... صالحی کارمزدی به شهر مقدس قم منتقل و در جوار حضرت فاطمه معصومه (س) دفن گردیده است . روحش شاد و راهش پر رهروباد .
تهیه و تنظیم : جلیل صالحی ویرایش : اکبر خاوری نژاد
منتشرشده در نشریه شماره 19 صراط
سیلاب در جاکارتا؛ اندونزی.
تخریب کامل ساختمان سابق شرکت هواپیمایی در چین.
انتظار برای ورود پاپ.
ویرانی های توفان سندی در امریکا
بیمارستان اخوان المسلمین برای درمان رایگان بیماران در قاهره
ویرانه های یمن پس از آشوب های سال "بیداری اسلامی "
جبهه گیری مخالفان اسد در سوریه